ریچارد داوکینز (Richard Dawkins) زیستشناس بریتانیایی و استاد دانشگاه آکسفورد است. وی از مروجان داروینیسم و یک بیخدای مشهور است. داوکینز در کتاب پندار خدا صراحتا عنوان کرده است که خالق ماوراالطبیعه به احتمال قریب به یقین وجود ندارد و ایمان دینی یک پندار غلط جا افتاده است.
فیلم سخنرانی داوکینز در مرکز تد (TED) و نیز گزیده ای از متن آن در پی می آید
حتی آته ایستها هم از افرادی مثل من که جرات می کنند و می گویند ما علاوه بر باور به تکامل، یک آته ایست هم هستیم ناراحت می شوند. من نمی توانم بفهمم چرا؟ این درحالی است که خداباوران هیچ مدرک قابل استنادی برای باورهایشان ندارند.
امروز من صحبتهایم را با سخنانی از دوست عزیز درگذشته ام، داگلاس آدامز ادامه می دهم.
او در سخنرانی خود صحبتش را این آغاز می کند که علم چگونه کار می کند. علم از طریق آزمایش کردن نظریه های مختلف در برابر آنچه که می تواند نقضش کند جلو می رود.
حال آن که دین بر اساس این فرمول کار نمی کند. حقایق دین حول دایره ای شکل گرفته است که مقدس است و ما اجازه نداریم درمورد آن صحبت کنیم. ما اجازه نداریم! چرا اجازه نداریم؟ برای اینکه اجازه نداریم! [خنده حضار]
چرا ما اجازه داریم درمورد همه چیز بحث کنیم، درمورد این که جمهوریخواهان را انتخاب کنیم یا دموکراتها را؟ می توانیم درمورد مکاتب مختلف اقتصادی بحث کنیم. درمورد اینکه ویندوز بهتر است یا مکینتاش می توانیم صحبت کنیم. اما صحبت درمورد چگونگی پیدایش خلقت و اینکه چه کسی آن را به وجود آورده است ممنوع است. چرا؟ چون یک امر مقدس است. ما عادت کرده ایم که آموزه های دینی را به چالش نکشیم. تنها یک دلیل برای این امر وجود دارد. آن دلیل این است که خود ما توافق کرده ایم درمورد این مسائل صحبت نکنیم. این انتهای سخن داگلاس است.
تضاد علم و دین
به نظر من نه تنها علم می تواند تخریبگر دین باشد، بلکه دین هم می تواند مخرب علم باشد. دین به مردم می آموزد که به شادمانی ناشی از نیروهای مافوق طبیعی غیرقابل توضیح دلخوش باشند. شادمانی ای که چشم آنان را در برابر توضیحات زیبایی که قابل فهم هستند می بندد. دین به ما یاد می دهد که به جای اصرار بر پذیرش مسائل بر اساس برهان، آنها را بدون دلیل و تنها از روی ایمان بپذیریم.
من برای شما یک مثال می زنم. این یک مقاله علمی است که با دلیل و برهان توضیح می دهد که [برخورد] یک سیارک باعث انقراض دایناسورها شد. حالا اینجا را ببینید!
[تصویری از جرج بوش پدر که از قول او می نویسد: معتقدان به نظریه انقراض دایناسورها توسط سیارک نمی توانند شهروندان وطن پرست امریکا باشند]
در سال ۱۹۸۷ یک گزارشگر از جورج بوش پدر پرسید که آیا او اعتقاد دارد شهروندان امریکایی آته ایست دارای حقوق شهروندی یکسان و حس وطن پرستی برابر با بقیه مردم هستند یا خیر؟ پاسخ جورج بوش این بود:
من فکر نمی کنم آته ایستها می توانند شهروندان امریکاباشند. من حتی آنان را امریکاییان وطن پرستی نمی دانم. چرا که ما یک ملت هستیم، زیر سایه خداوند.
البته این نظریه توسط دموکراتها هم تایید شد. چیزی که توماس جفرسون بر آن تاکید کرده بود.
من شخصا دلیلی برای افتخار به بریتانیایی بودنم ندارم، اما وقتی می بینم بر روی اسکناس ده پوندی تصویر داروین نقش بسته است و بر روی دلار جمله “توکل ما به خدا است”، نمی توانم در برابر مقایسه مقاوت کنم! [خنده حضار]
در واقع اکثر ما آته ایست هستیم، منتها در برابر اکثر خدایانی که بشر تا کنون به آنها ایمان داشته است. فقط بعضی از ما منکر یک خدای اضافی دیگر هم می شویم [خنده و تشویق حضار]
ارتباط هوش و مذهب چگونه است؟
حال به دنبال پاسخ این سوال می گردیم که آیا ارتباط منطقی بین مذهبی بودن و هوش وجود دارد یا خیر؟
[در این لحظه حضار از دیدن تصویر جورج بوش پسر می خندند]
بررسی ۴۳ مقاله منتشر شده از سال ۱۹۲۷ در این زمینه نشان می دهد که هرچقدر فرد باهوش تر باشد، احتمال دیندار بودنش کمتر است.
حال اجازه بدهید درمورد اطلاعاتی صحبت کنم که به طور علمی تهیه و منتشر شده اند. این مطالعه درمورد گروهی تحت عنوان دانشمندان برتر (Top Scientists) انجام گرفته است. در سال ۱۹۸۸ مطالعه ای که بر روی دانشمندان برگزیده امریکا انجام شد نشان داد که درصد افرادی که به یک خدای شخصی اعتقاد دارند به عدد ۷% سقوط کرد. حدود ۲۰% جزء شکاکان هستند و بقیه (۷۳%) آته ایست بودند.
من گفته ام که اگر یک دین باور بودم، از نظریه تکامل وحشت داشتم. علاوه بر این حتی از علم هم در هراس بودم. چون دنیای علم جذابتر و شاعرانه تر از دنیای دین است.
از آنجایی که مخاطبان این سخنرانی افراد فرهیخته ای هستند، انتظار دارم که حدود ۱۰% شما مذهبی باشید. بسیاری از شما شاید به فرهنگی که می گوید به حکم ادب باید به دین احترام بگذاریم، پایبند باشید. اما در عین حال فکر می کنم تعداد تقریبا زیادی از همین افراد از دین متنفر باشند، مثل خود من! [خنده حضار] اگر شما جزء این دسته هستید، از شما می خواهم که از این مودب بودن دست بکشید و نظر خود را با صدای بلند اعلام کنید.
خیلی از شما از خودتان سوال می کنید که ماجرای ۹/۱۱ چگونه شما را عوض کرد. بگذارید من در یک جمله بگویم این ماجرا چطور نظر من را نسبت به مسائل عوض کرد:
بیایید دست از این مودب بودن لعنتی برداریم!
با تشکر.
ببینید:
متن این سخنرانی به زبان انگلیسی