عربستان به «فریب دادن آمریکا» اعتراف کرده است

۸ نظر »

محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در روز ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۶ مقاله‌ای در نیویورک تایمز منتشر کرد. او در این مقاله به مردم جهان درباره خطرات وهابیت هشدار می دهد و انتقادهای بی‌سابقه‌ای از عربستان سعودی می‌کند.

نوک پیکان انتقادهای جواد ظریف، شرکتهای روابط عمومی (PR) است که برای حمایت از عربستان سعودی پول می گیرند. تصادفی نیست که درست یک روز پس از انتشار مقاله آقای ظریف، زلمی خلیل زاد، مقاله‌ای در پولیتیکو منتشر می کند و درباره «سیاستهای جدید» عربستان سعودی صحبت می کند.

آقای خلیل زاد می گوید که عربستان سعودی به اشتباه خود در حمایت از تروریسم پی برده است و در سیاستهای «جدید» و «صادقانه» خود، تروریسم را دشمن خود می داند.

یادآوری می کنم که زلمی خلیل زاد، یکی از دیپلماتهای ارشد دولت بوش و از نزدیکترین مشاوران او بعد از یازده سپتامبر بود.

ترجمه بخشی از این مقاله در ادامه آمده است اما توصیه می کنم که کل مقاله را بخوانید.

zarif-saudiarabia

POLITICO

در سفر اخیر من به عربستان سعودی، با اعتراف تکان دهنده‌ای روبرو شدم. در گذشته، هروقت که ما مسئله تامین بودجه افراط گرایان اسلامی را با سعودی‌ها مطرح می کردیم، فقط انکار می شنیدیم. اما در این دوره از جلسات که با حضور ملک سلمان، ولیعهد نایف، معاون ولیعهد، محمد بن سلمان و چندین وزیر برگزار شد، یکی از مقام‌های عربستان اعتراف کرد: «ما شما را گمراه کردیم.» او توضیح داد که حمایت عربستان از افراط گرایی اسلامی در آغاز اوایل دهه شصت میلادی به عنوان مقابله با ناصریسم بود. ناصریسم، ایدئولوژی سیاسی سوسیالیستی بود که از تفکر جمال عبدالناصر ریشه می گرفت و عربستان سعودی را تهدید می کرد. این ایدئولوژی به جنگ بین دو کشور مصر و عربستان سعودی در امتداد مرز یمن منتهی شد. تاکتیک افراط گرایی اسلامی به آنها اجازه داد که ناصریسم را مهار کنند. عربستان سعودی به این نتیجه رسید که اسلام گرایی می تواند یک ابزار قدرتمند با کاربرد وسیع تر باشد.

تحت این سیاست جدید و صادقانه، رهبری عربستان همچنین به من توضیح داد که حمایت از افراط گرایی در واقع راهکار مقاومت در برابر اتحاد جماهیر شوروی بود. این حمایت، اغلب در همکاری با آمریکا در کشورهایی مثل افغانستان در دهه هشتاد میلادی صورت می گرفت. در این عرصه هم آنها استدلال می کردند که این تاکتیک موفقیت آمیز بوده است. بعدتر و در رقابت ژئوپلیتیکی بین کشور عربستان و ایران، آن را در برابر جنبش‌های شیعی مورد حمایت ایران به کار گرفتند.

اما عربستان سعودی می گوید با گذشت زمان این حمایت از افراط گرایی تبدیل به تهدیدی برای خود آنها و غرب شده است. آنها هیولایی را خلق کرده بودند که شروع به بلعیدن خودشان کرده است. این مقام بلندپایه عربستان سعودی ادامه داد: «ما تا یازده سپتامبر نمی توانستیم به این مساله اعتراف کنیم، چون می ترسیدیم که شما ما را رها کنید یا با ما مثل یک دشمن رفتار کنید. به همین دلیل تا آن زمان فقط در حال انکار بودیم.»

اما دلیل این صراحت جدید چیست؟ اول، سوال اصلی این است که این سیاست جدید واقعا تا کجا پیش می رود؟ واضح است، که سوالاتی وجود دارد مثل این که آیا برخی از گروه‌های سنی افراطی، مانند جبهه نصرت در سوریه، هنوز هم از عربستان پول می گیرند یا نه.

در تفکر جدید، عربستان سعودی افراط گرایی اسلامی را به عنوان یکی از دو تهدید عمده خود می داند. تهدید دیگر ایران است. من به خاطر دارم که که ملک عبدالله از من خواسته بود که پیغام او را مبنی بر تصویب طرح «قطع کردن سر افعی» به جورج بوش، رئیس جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۶ برسانم. یعنی حمله به ایران و سرنگون کردن رژیم این کشور. رهبری جدید، مانند پیشینیان خود، ایران را مسئول بی‌ثبات کردن منطقه و بسیاری از درگیریها می داند.

به عبارت دیگر، به نظر می رسد که رهبری جدید عربستان، «ایدئولوژی» را به نفع «نوسازی» کمرنگ کرده است. یکی از مقامات ارشد عربستان به صراحت گفت که این کشور به دنبال یک «انقلاب تحت پوشش مدرن سازی» است. به این معنی که مدرنیزاسیون، عامل پیش برنده سیاستهای عربستان است.

اما آیا این کشور موفق می شود؟


منبع عکس: نیویورک تایمز

آیا مردم بریتانیا حامی مجازات اعدام هستند؟

۱ نظر »

یافتن پاسخ برای پرسشی که در عنوان این مطلب بیان شده است بسیار دشوار است. اما من تلاش کرده ام با انعکاس نظرات کاربران در پای مطلبی که وب سایت روزنامه دیلی میل درباره اعدام در تهران منتشر کرده است اندکی به این جواب نزدیک شوم.

واضح است که نظر شمار معدودی کاربر که می توانند از سراسر جهان باشند نمی تواند به هیچ وجه نمایانگر نظر مردم یک کشور یا حتی دسته کوچکی از آنها باشد. اما وقتی دیدن نظراتی که بیشترین رای مثبت کاربران را داشته اند، باعث تعجب من شد، فکر کردم که شاید برای شما هم جالب باشد.

ماجرا این است که هفته گذشته دو نفری که به اتهام زورگیری در تهران مجرم شناخته شده بودند در ملا عام اعدام شدند و طبق معمول علاوه بر خبرگزاریهای داخلی، رسانه های خارجی هم این خبر را پوشش دادند.

از جمله این رسانه ها وب سایت روزنامه بریتانیایی دیلی میل بود که با انتشار عکسهایی تکان دهنده از دو جوان اعدام شده، لحظاتی قبل از اجرای حکم، گزارش مفصلی از این اعدام نوشت.

خوبی این وب سایت این است که کاربران می توانند به نظرات یکدیگر امتیاز مثبت و منفی بدهند و شما می توانید ببینید محبوبترین نظرها چه هستند.

هر پنج نظر و نظرات پرامتیاز بعدی به نوعی از اجرای مجازات اعدام حمایت کرده اند و گفته اند که دوست دارند چنین مجازاتی در بریتانیا هم اعمال شود.

ترجمه پنج نظر محبوب درباره گزارش اعدام در تهران را می توانید در ادامه بخوانید:

digg positive icon ۱- اگه می خوای به نظر من نمره منفی بده. اما می خوام بگم که اگه ما چنین مجازاتهایی را در اینجا (بریتانیا) داشتیم، شمار بچه هایی که بهشون تجاوز می شد یا به قتل می رسیدند کمتر بود.

digg positive icon ۲- می شه لطفا چنین مجازاتی را در اینجا (بریتانیا) وضع کنید؟ احتیاج به توازن داریم.

digg positive icon ۳- ما باید چنین مجازاتهایی را در اینجا (بریتانیا) داشته باشیم. فاکتور ترس در مجازات به خوبی بازدارنده است و باعث می شه که مجرمها از خیابانهای شهرهامون دور بشن.

digg positive icon ۴- من نمی خوام درباره روش اعدام نظری بدم اما اعدام نتیجه خوبی داره. اون هم اینه که خیابانهای تهران امن تر می شن.

digg positive icon ۵- فقط در صورتی که بریتانیا چنین مجازاتی را اعمال کنه ما بار دیگه می تونیم بگیم که صفت «کبیر» برازنده نام «بریتانیای کبیر» است.

گزارش دیلی میل البته خیلی دقیق نیست و مثلا نوشته است که متهمان خودشان فیلم زورگیری را در یوتیوب منتشر کرده اند یا نوشته است که ایران از نظر شمار اعدامهای سالیانه در جهان اول است، در صورتی که ایران بعد از چین در مقام دوم قرار دارد. البته با توجه به جمعیت دو کشور ایران از نظر سرانه اعدام در مقام اول است.

دیلی میل روزنامه ای عامه پسند به شمار می رود که خوانندگان آن از طبقه متوسط جامعه بریتانیا هستند. کسانی که به بحثها و خبرهای سیاسی و اجتماعی علاقه چندانی ندارند و بیشتر به دنبال خبرها و شایعات درباره خواننده ها، فوتبالیستها و افراد مشهور هستند.

مجازات اعدام برای آخرین بار در بریتانیا در سال ۱۹۴۶ اعمال شد و در سال ۱۹۹۸ این مجازات به طور کامل لغو شد.


ببینید:
واکنش کاربران دیگ به حمله اسراییل به یهودیان چگونه است؟

این اعدام از خشونت پیشگیری نمی کند، آن را تشدید می کند

«ده تفاوت یک تروریست «آمریکایی» با یک تروریست «غیرآمریکایی

۱ نظر »
نگاهی دقیق به رسانه ها و گفتار سیاستمداران در جهان نشان می دهد که اطلاق واژه «تروریست» و «تروریسم» منحصر بستگی به نژاد و دین فرد عامل کشتار یا تهاجم دارد و و نه وسعت عمل صورت گرفته.به عنوان نمونه دیدیم که وقتی یک سفیدپوست آمریکایی با هواپیمای کوچک خود را به اداره ی مالیات امریکا در تگزاس کوبید هیچکس اقدام او را یک اقدام تروریستی معرفی نکرد. یا وقتی آندرس برینگ برویک در نروژ دست به اسلحه برد و ۷۷ شهروند بیگناه را کشت رسانه ها به جای «تروریست» از او به عنوان «عامل کشتار نروژ» نام بردند. همین اتفاق حدود یک ماه قبل و درباره جیمز هولمز تکرار شد. مردی که با حمله به سینمای نمایش دهنده فیلم جدید بتمن دوازده نفر را کشت اما چون سفیدپوست بود و آمریکایی کسی از او به عنوان «تروریست» نام نبرد.
در حالی که وقتی محمد المراح که بعدها معلوم شد هیچ ارتباطی با القاعده ندارد در فرانسه با اسلحه ۷ نفر را کشت، احتمالا چون مسلمان بود بلافاصله رسانه ها و سیاستمداران از او به عنوان «تروریست» یاد کردند و می کنند.

متن زیر به این مساله می پردازد که جامعه آمریکا چطور بین کسی که کشتاری را مرتکب می شوند تفاوت قائل می شود و با توجه به نژاد و مذهب نسبت به اطلاق واژه تروریست به آنها تصمیم می گیرد.

۱- رسانه ها و سیاستمداران به تروریست سفیدپوست، تروریست نمی گویند بلکه به او «فرد مسلح» می گویند. یعنی کسی که یک اسلحه در اختیار دارد. درست مثل بقیه آمریکاییها.

۲- تروریستهای سفیدپوست به عنوان افرادی مشکل دار و منزوی معرفی می شوند در حالی که تروریستهای دیگر را بخشی از یک برنامه ترور بین المللی معرفی می کنند. حتی اگر آنها هم افراد تک و تنهایی باشند که به هیچ جا وابسته نیستند.

۳- تحقیق و تفحص درباره تروریستهای سفیدپوست ممکن است باعث خشم اعضای کنگره آمریکا بشود اما تحقیق درباره تروریستهای دیگر حتی باعث می شود که شما ارتقای درجه در کارتان بگیرید.

۴- بعد از کشتار با اعضای خانواده تروریستهای سفیدپوست مصاحبه می شود و از آنها می پرسند که چه موضوع خاصی باعث شد شخص مورد نظر به این راه کشیده شود. اما به خانواده تروریستهای دیگر تقریبا هیچ توجهی نمی شود.

۵- تروریستهای سفیدپوست بخش غیرمهمی از یک گروه خطرناک هستد اما تروریستهای خارجی به عنوان جریان اصلی یک طیف خطرناک معرفی می شوند.

۶- کشتاری که به وسیله یک تروریست سفیدپوست صورت می گیرد یک «اتفاق» است اما ترورهای دیگر حتما با یک طرح توطئه خطرناک همراه هستند.

۷- وقتی در رسانه ها از تروریستهای سفیدپوست صحبت می شود هیچ اشاره ای به نژاد یا مذهب آنها نمی شود اما وقتی از تروریستهای خارجی صحبت می شود حتما نژاد و مذهب آنها هم ذکر می شود.

۸- هیچکس فکر نمی کند که یک تروریست سفیدپوست نماینده همه آمریکاییها یا سفیدپوستها است اما وقتی یک شخص غیرآمریکایی یا غیرسفیدپوست کشتاری را مرتکب می شود، آن فرد به عنوان نماینده همه آن اقلیت شناخته می شود.

۹- تروریستهای سفیدپوست را افرادی معتاد به الکل یا بیمار روانی معرفی می کنند اما تروریستهای دیگر را افرادی با روح و روان سالم معرفی می کنند که با هدف دست به اقدام تروریستی زده اند.

۱۰- برای مواجهه با تروریستهای سفیدپوست ظاهرا هیچ راهی وجود ندارد. گفته می شود که کنترل سلاح راه مقابله با آنها نیست و دولت هم نمی تواند کاری کند. اما صدها میلیون دلار براحتی خرج می شود تا با بازجویی از ۶۰ میلیون خارجی در هر سال جلوی تروریستهای دیگر گرفته شود.


این متن ترجمه ای است از این مقاله با اندکی تغییر
Top Ten differences between White Terrorists and Others

حمله اتمی ایران به اسراییل چگونه خواهد بود؟

۷۱ نظر »

ویدیویی به نام «آخرین روز [اسرائیل]» منتشر شده است که در آن حمله اتمی ایران به اسرائیل به تصویر کشیده شده است.

این ویدیو در روزهایی منتشر شده که تهدیدهای اسراییل علیه ایران پررنگ تر و عیان تر از گذشته شده است. تهدیدهایی که گهگاهی با همراهی مقامهای آمریکایی هم همراه شده اند.

داستان این حمله در یکی از روزهای ماه فوریه سال ۲۰۱۳ میلادی در بیت المقدس رخ می دهد که در ابتدای ویدیو از آن به عنوان «بیت المقدس (اورشلیم): پایتخت سابق اسرائیل» نام برده شده است. چرا که بر اساس این داستان اسراییل نابود شده است.

این ویدیوی پنج دقیقه ای با فرار چند نفر با خودرویشان از بمباران آغاز می شود. اما هنگام فرار در جاده متوجه می شوند که این حمله وسیع تر از آن چه بوده که فکر می کنند.

این ویدیو که به نظر می رسد یکی از سرنشینان خودرو آن را ضبط کرده است، تلاش می کند صحنه ها را به طور مستند به تصویر بکشد.

نقطه اوج این ویدیو از دقیقه ۳:۴۰ به بعد است که تصاویر هولناک و نفس گیری از حمله اتمی فرضی ایران به نمایش گذاشته می شود.

بر اساس داستان این ویدیو به نظر می رسد ارتش اسراییل با بودجه ای معادل دو برابر نیروهای مسلح ایران غایب است و ایران با سلاح هسته ای به جنگ شهروندان بی دفاعی رفته است که هیچ پناهگاهی ندارند.

شبکه تلویزیونی بریتانیایی اسکای گزارشی درباره این فیلم تهیه کرده است که در روز ۱۶ اسفند ۱۳۹۰ (۵ مارس ۲۰۱۲) پخش شد. این گزارش را که حاوی مصاحبه با سازنده فیلم و شهروندان اسراییل است از اینجا می توانید ببینید.

نکته جالب این است که حدود شش ماه پیش و در سال ۲۰۱۱ میلادی هم ویدیویی با مضمون مشابه منتشر شده بود که داستانش حمله ایران به اسراییل در سال ۲۰۱۲ میلادی بود. این ویدیو را می توانید از اینجا ببینید.

ببینید:

تاریخ می گوید خطر حمله اسرائیل به ایران جدی است

عذرخواهی بی بی سی برای نمایش مستند سفارشی دولتها

۱ نظر »

آیا تا به حال پس از تماشای یک مستند تلویزیونی از یک شبکه معتبر با خود گفته اید که محتوای آن یک طرفه و به اصطلاح «سفارشی» بود؟

اگر پاسخ به این سوال منفی است شاید خبری که امروز درباره عذرخواهی بی بی سی منتشر شد باعث شود بار دیگر که برنامه های تلویزیونی را با دقت تر تماشا کنید. چرا که همیشه این امکان وجود دارد که یک دولت یا یک شرکت قدرتمند از این طریق،‌ زیرکانه  قصد فریب شما را داشته باشد.

یی بی سی روز یکشنبه،‌ سیزدهم فوریه ۲۰۱۲،‌ به طور رسمی از ۷۴ میلیون مخاطب خود در سرویس جهانی بی بی سی عذرخواهی کرد. این شبکه بیانیه هیات حاکم بر بی بی سی را که بی بی سی تراست نام دارد پخش کرد و اعلام کرد که در برخی از مستندهایش که به وسیله شرکتهای واسطه ساخته شده بود، کسانی یا دولتهایی سرمایه گذاری مالی کرده  بودند که حضور آنها ممکن است بی طرفی بی بی سی را زیر سوال ببرد. به بیان دیگر ممکن است این سوال پیش بیاید که برنامه ها سفارشی ساخته شده اند.

روزنامه ایندپندنت در مطلبی که در این مورد نوشته است می گوید سال گذشته ایندپندنت افشا کرده بود که بی بی سی به ازای ساخت بعضی از مستندها به یک شرکت رسانه ای که در لندن است به نام اف بی سی مدیا فقط یک پوند به طور صوری پرداخته است. به این ترتیب این مستندها در واقع به طور مجانی ساخته شده اند. اما سوال اینجاست که چرا و این کار چه اشکالی دارد؟

پاسخ این سوال با نگاهی به فهرست مشتریان شرکت اف بی سی مدیا آشکار می شود.

در یک مورد مثلا دولت مالزی هفده میلیون پوند (حدود پنجاه میلیارد تومان) به این شرکت پرداخته بود تا در مستندی به نام «ارتباطات استراتژیک جهانی» وجهه مثبتی را از نقش دولت مالزی در رابطه با صنعت بحث برانگیز روغن نخل به نمایش بگذارد.

ماجرای فیلم مستند دیگری که این شرکت ساخته به نام «چشم سوم:‌ مصر» جالب تر است. موضوع این مستند که دقیقا یک ماه بعد از سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱ میلادی پخش شد، بررسی اوضاع این کشور پس از حسنی مبارک بود.

حالا مشخص شده که شرکت سازنده مستند در واقع با نمایندگان روابط عمومی رژیم حسنی مبارک قرارداد بسته بود تا در این مستند به نوعی به مردم هشدار بدهد که خلا قدرت ناشی ازسقوط حسنی مبارک ممکن است به ضرر آنها تمام بشود.

با دانستن این موضوع تماشای این مستند شاید لطف دیگری داشته باشد. چرا که این بار با این که می دانیم مستند را یک شبکه معتبر به نام بی بی سی با آن همه سابقه درخشان در مستندسازی پخش کرده، می توانیم منتقدانه به تماشایش بنشینیم و به دنبال نکاتی بگردیم که شاید در حالت عادی از دیدمان مخفی می ماند.

برای تماشای این مستند می توانید بر این لینک کلیک کنید.

تماشای این فیلم به سادگی نشان می دهد که چگونه سازندگان تلاش کرده اند این طور القا کنند که «بهار عربی» در مصر ممکن است آن قدرها هم که به نظر می رسد مفید نباشد.

در دقایق ابتدایی برنامه کارشناس برنامه که دیپلمات سابق آمریکا است می گوید:‌‌‌ «بسیار دشوار است که از راه خیابان بتوان به دموکراسی واقعی رسید.»

در دقیقه ۱۶ راوی مستند می گوید که بعضیها نگران خلا قدرت ایجاد شده در مصر هستند و این که چه کسی آن را پر خواهد کرد. سپس همان کارشناس  می گوید :‌‌ «من نگرانم مردمی که علیه سرکوب به خیابانها ریختند در نهایت دیکتاتور دیگری را جای دیکتاتور قبلی بنشانند و انقلابشان غارت شود.»

بلافاصله کارشناس دیگری که اروپایی است می گوید:‌ «دموکراسی سیستمی است که الزاما دوست شما برنده نمی شود. بلکه دموکراسی اجازه می دهد که مردم گاهی رهبران بد را انتخاب کنند.»

حالا نوبت راوی است که برنامه را با اشاره به گروه اسلامگرای اخوان المسلمین پیش ببرد.

کارشناس برنامه می گوید:‌ «اخوان المسلمین من را می ترساند.»

سپس سخنگوی اخوان المسلمین می گوید که اسلام با دموکراسی سازگار است و به همه مذاهب احترام می گذارد.

اما بلافاصله پس از او قسمتی از سخنرانی یکی از رهبران معنوی اخوان المسلمین نشان داده می شود که او به زبان عربی می گوید:‌ «کاری که هیتلر با آنها (یهودیها)‌ کرد مجازات الهی بود که بر آنها نازل شد.»

سپس راوی به بررسی اخوان المسلمین و شبکه گسترده آن در جهان می پردازد که در مواردی از طرف مقامهای آمریکا برای فعالیت تروریستی مورد سو ظن هم قرار گرفته است.

پس از موضوع اخوان المسلمین،‌ مستند به موضوع اقتصاد مصر می پردازد. راوی برنامه می گوید:‌ «مصر همچنان با مشکل ریشه ای فقر روبرو است. در حالی که در زمان حسنی مبارک شاهد پیشرفتهایی بودیم.»  سپس نوبت یکی از شهروندان مصری است که می گوید:‌‌ «دولت قبلی (حسنی مبارک) در زمینه اقتصادی موفق عمل کرد.»

اگر این مستند را تماشا کردید،‌ پاسخ شما به پرسشی که در ابتدای این مطلب مطرح شد چیست؟

اشتباه بزرگ بن لادن

۴ نظر »

Time
هدف بن لادن فقط کشتن آمریکاییها نبود. او می خواست با نمایندگی کردن از نوعی اسلام تندرو، آمریکایی ها را وارد جنگی بی پایان با اسلام و مسلمانان کند تا آمریکا در این باتلاق خودساخته غرق شود.

او شاید در برخی جنبه ها موفق بود اما قطعا در از بین بردن «روح آمریکایی» موفق نبود.

جنگ برای آمریکا سه هزار میلیارد دلار هزینه داشت و کشور را دچار کسری بودجه بی سابقه ای کرد. رقبای تازه اقتصادی مقابل آمریکا قد علم کردند، اما آمریکا همچنان قدرتمندترین ابرقدرت جهان باقی ماند. چرا؟

بن لادن فکر می کرد همان بلایی را سر آمریکا می آورد که شوروی سابق در دهه آخر حیاتش سرش آمده بود. در آن زمان سطح زندگی در شوروی به میزان بسیار پایینی رسیده بود و رشد جمعیت به مقدار قابل ملاحظه ای کم شده بود.

در حالی که اوضاع در زمان حملات یازده سپتامبر در آمریکا کاملا متفاوت بود. یک دهه قبل از حادثه یازده سپتامبر آمریکا بیشترین رشد جمعیت خود پس از جنگ جهانی دوم را تجربه کرد. اندکی بیش از سیزده درصد. مقدار زیادی از این رشد جمعیت مرهون ورود مهاجران به آمریکا است.

اما رمز موفقیت آمریکا فقط شمار بالای تازه واردها نیست، بلکه کاری است که آنها انجام می دهند. ژوزف نی، در کتاب آینده قدرت می نویسد در سال ۱۹۹۸ میلادی مهندسان متولد هند یا چین یک چهارم شرکتهای تکنولوژی در سیلیکون ولی، قلب تکنولوژی آمریکا، را اداره می کنند. در سال ۲۰۰۵ میلادی یک چهارم کسب و کارهای کوچک را مهاجران راه انداخته اند. مطالعه دیگری نشان می دهد که احتمال این که یک مهاجر در آمریکا درخواست ثبت اختراع یا اکتشاف کند سه برابر یک فرد متولد آمریکا است.

آن طور که ژوزف نی می نویسد، ارزشمندترین دارایی بلندمدت کشور آمریکا «جذب بهترین افراد از سراسر دنیا و فراهم کردن محیطی برای آنها است که بتوانند خلاقیت خود را شکوفا کنند.»

پس از شنیدن خبر مرگ بن لادن من هم مثل خیلی از آمریکاییها از خانه به طرف کاخ سفید حرکت کردم. مردمی را که در آنجا دیدم ترکیبی بودند از آمریکاییها و مهاجران و فرزندان مهاجران که عمدتا جوان بودند و این فرهنگ را نمایندگی می کردند.

آمریکا پیروز شد، آمریکا دموکراسی را به عراق آورد

۲۳ نظر »

آمریکا امروز با خروج آخرین نیروهای خود از عراق پایان «حضور رزمی» خود را در عراق اعلام کرد. البته همچنان ۵۰ هزار نیروی نظامی آمریکایی در عراق خواهند ماند که کارشان آموزش نیروهای عراقی است.

در بین تمام خبرها و تحلیلها درمورد این اتفاق مهم، این ویدئوی ۱۲ ثانیه ای ذهن من را به خود مشغول کرده. سربازی که در حال بازگشت از عراق با شادی فریاد می زند:

ما به خونه برمی‌گردیم
ما پیروز شدیم
دیگه تموم شد
آمریکا…
ما دموکراسی را به عراق آوردیم
دوستتون دارم
دوستتون دارم

از صبح که این خبر را شنیده ام بارها و بارها این ویدئو را دیده ام. سربازی که صادقانه تر از همه سیاستمداران آمریکایی از دیدگاه آمریکا به حمله نظانی به عراق پرده بر می دارد. تفکری که اعتقاد دارد آمریکا با حمله و حضور نظامی در عراق کالای گرانبهای دموکراسی را به این کشور آورد.

We are going home
We won
It’s over
America
We brought democracy to Iraq
I love you
I love you

یک جای خالی در فهرست غیرآزادترین مناطق دنیا

۳ نظر »

موسسه غیرانتفاعی خانه آزادی (Freedom House) فهرستی از غیرآزادترین مناطق دنیا را در مجله سیاست خارجی (فارین پالیسی) منتشر کرده است.

معمولا قبل از مواجهه با چنین فهرستهایی تلاش می‌کنم بدون پیش داوری مطلب را بخوانم. بدون این که بدبینانه پیش‌بینی کنم با توجه به خاستگاه موسسه یا رسانه منتشر کننده، چه نامهایی را در فهرست خواهم دید و چه نامهایی را نخواهم دید. اما جالب اینجاست که با توجه به گرایش سیاسی رسانه در اغلب موارد نویسنده ناامیدم نمی‌کند و معمولا آن چه را در گزارش می‌یابم که انتظار داشتم!
Freedom House

این فهرست هم البته لبخند تلخی را که انتظار داشتم بر لبم نشاند. توصیه می‌کنم قبل از خواندن ادامه این مطلب، دوباره به فهرست بیست گانه «خانه آزادی» نگاهی بیندازید و ببینید آیا جای خالی منطقه‌ای در این فهرست شما را هم شگفت زده می‌کند؟

کره شمالی | برمه | گینه استوایی | لیبی | سومالی | سودان | ترکمنستان | ازبکستان | تبت | بلاروس | چاد | چین | کوبا | اریتره | لائوس | عربستان سعودی | سوریه | گینه | صحرای غربی (مراکش) | اوستیای جنوبی

پیدا کردید؟ بیشتر راهنمایی می‌کنم:

در این فهرست خبری از منطقه ای نیست که از سه سال قبل تحت شدیدترین محاصره توسط کشورهای همسایه است. محاصره این منطقه از ممنوعیت عبور و مرور شروع شد و هم اکنون به ممنوعیت ورود دارو و غذا گسترش پیدا کرده است. اکثر خانه های این منطقه تقریبا ۸ ساعت در روز برق ندارد. سیستم فاضلاب آن تقریبا از کار افتاده است و محاصره کنندگان اجازه ورود تاسیسات برای تعمیر آن را نمی‌دهند. گزارش عفو بین الملل می‌گوید ۹۰ تا ۹۵ درصد آب آشامیدنی خانه های این منطقه آلوده است، حتی آب درون بطریهای آشامیدنی.
گزارشی از سازمان ملل متحد نشان می‌دهد تقریبا نیمی از امکانات بهداشتی این منطقه که به زعم «خانه آزادی» هنوز در آن نسیم آزادی می‌وزد در جنگ سه سال پیش در مقابل یکی از قدرتمندترین ارتشهای دنیا نابود شده است.

گزارش دیگری از سازمان ملل متحد تخمین می‌زند بیش از ۶۰ درصد جمعیت یک و نیم میلیونی این منطقه غذای کافی ندارند و ۱۰ درصد آنها از سو تغذیه رنج می‌برند.
همه‌ی این واقعیتها و حقایق بسیار دیگری درباره این منطقه که پیدا کردن آنها اصلا دشوار نیست از دید خانه آزادی مخفی مانده است. نویسنده این گزارش در حالی «نوار غزه» را جزء ۲۰ منطقه غیرآزاد دنیا به حساب نمی‌آورد که چین، سوریه و کوبا را در این فهرست جا داده است. آیا برای مقایسه آزادی در نوار غزه و چین، سوریه، و کوبا باید دلیلی ارائه شود؟

راستی اگر وزارت خارجه آمریکا گزارشی با عنوان «کشورهای دشمن آمریکا» منتشر می‌کرد، چه تفاوت عمده‌ای با این گزارش «خانه آزادی» می‌داشت؟

پی‌نوشت:
ایران در این فهرست وجود ندارد. نه این که فکر کنید چون ایرانی هستم از نبودن ایران در این فهرست خوشحالم و یا فکر می‌کنم ایران کشور آزادی است. به هیچ وجه. نه آزادی در ایران به اندازه ای است که بتوان به آن افتخار کرد و نه الزاما بودن یا نبودن در چنین فهرستهایی باید به حس میهن دوستی ما گره بخورد. نبودن ایران در این فهرست را تنها به یک دلیل ساده مثبت می‌دانم که آزادی در ایران در مقایسه با کشورهای موجود در این فهرست قطعا بیشتر است و یقینا بیشتر از عربستان سعودی که در این فهرست وجود دارد. پس علی رغم فعالیتهای این موسسه علیه دولت ایران، نبودن نام ایران در این فهرست منصفانه به نظر می‌رسد.


درباره فهرست ده دیکتاتور دنیا که در فارین پالیسی منتشر شده بود کلیک کنید

درباره اظهارات ملک عبدالله علیه ایران

۱۸ نظر »

۱- روزنامه فرانسوی لوفیگارو از قول ملک عبدالله، پادشاه عربستان، نوشته است:

« Il y a deux pays au monde qui ne méritent pas d’exister : l’Iran et Israël »

مترجم آنلاین گوگل این جمله را این چنین ترجمه می کند:

“There are two countries in the world who do not deserve to exist: Iran and Israel”

دو کشور در جهان هستند که شایستگی موجودیت ندارند: ایران و اسرائیل

ملک عبدالله این موقعیت ویژه را داشت که این اظهارات عجیب را در حضور وزیر دفاع فرانسه بگوید. اگرچه تجربه ثابت کرده است این قبیل اظهارات معمولا تکذیب می شوند اما چند روز پس از انتشار این اظهار نظر هنوز نه کسی آن را تکذیب کرده است و نه تائید. وب سایتهای خبری بزرگ دنیا هم هنوز آن را بازنشر نکرده اند. تحلیل مفصلی هم درباره آن در رسانه های معتبر ندیده ام به جز مطلب کوتاهی که یکی از بلاگ های وب سایت فارین پالیسی نوشته است.

۲- محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، حدود پنج سال قبل از قول آیت الله خمینی گفت:

«اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»

در مدت کوتاهی این جمله تبدیل به سرخط رسانه های مهم جهان تبدیل می شود. روزنامه ها و خبرگزاریها این جمله را این طور غیردقیق ترجمه می کنند:

Israel must be wiped off the map

پس از پنج سال در اکثر کنفرانسهای خبری، خبرنگاران از احمدی نژاد درباره این جمله سوال می کنند. ایران به عنوان کشوری که رئیس جمهورش خواهان «نابودی اسرائیل» است معرفی می شود. و هرگز کسی نمی گوید که احمدی نژاد فقط اظهار نظر دستکم پانزده سال قبل آیت الله خمینی را بازگو کرده بود.

۳- چند روز قبل مجله فارین پالیسی فهرست بیست و دو نفره ای از رهبران دیکتاتور را منتشر کرد. در این فهرست نام کسانی مثل کیم جونگ ایل (رهبر کره شمالی)، معمر قذافی (رهبر لیبی)، بشار اسد (رئیس جمهور سوریه) و حسنی مبارک (رئیس جمهور مصر) دیده می شود. نام محمود احمدی نژاد که سال قبل پس از انتخاباتی جنجال برانگیز برای دومین دوره رئیس جمهور ایران شد دیده می شود. بسیاری از مردم ایران با تظاهرات اعتراض آمیز نشان دادند مخالف ریاست جمهوری او هستند و او با تقلب در انتخابات برنده شده بود. به هر حال احمدی نژاد با پنج سال سابقه ریاست جمهوری در کشوری که رئیس جمهوری نفر دوم حکومت است در حالی در این فهرست وجود دارد که نشانی از ملک عبدالله در این فهرست نیست. پادشاهی که قلمروی حکومت خاندانش حتی به نام کشورش گسترده شده است. پادشاهی که از سال ۱۹۸۲ میلادی ولیعهد سعودی بوده و از سال ۱۹۹۶ به دلیل بیماری ملک فهد حاکم واقعی عربستان سعودی بوده است.

با این توضیح بد نیست نگاهی به «شاخص دموکراسی» (Democracy Index) در عربستان سعودی و ایران بیندازیم. شاخصی که مجله معتبر اکونومیست منتشر می کند و به کشورها نمره ای از ۱۰ می دهد. در این فهرست عربستان سعودی در رتبه ۱۶۱ قرار دارد و فقط شش کشور زیر آن قرار گرفته اند. کشورهایی مثل برمه، ازبکستان، و کره شمالی. در حالی که رتبه ایران در این فهرست ۱۴۵ است یعنی ۲۱ رتبه از عربستان سعودی بالاتر.


بروز رسانی:
خبرگزاری دولتی عربستان سعودی (وکاله الانباء السعودیه) از قول یک منبع ناشناس رسمی این نقل قول از ملک عبدالله را تکذیب کرد.

دولت آمریکا در اندیشه در دست گرفتن کنترل کامل اینترنت

۲ نظر »

با قانون جدید سنای آمریکا دولت فدرال این کشور ممکن است صاحب «قدرت مطلق» در کنترل اینترنت شود.

سناتور جو لیبرمن برای ما ایرانی‎ها با نظرات ضد ایرانی‎اش نامی آشناست. اما نام او این بار با طراحی قانون جنجالی کنترل اینترنت در آمریکا بر سر زبانهاست. قانونی که قصد دارد کنترل اینترنت را به طور کامل در دست قدرتمند رئیس جمهور قرار دهد.

در پیش نویس این قانون آمده است:
«در صورت اعلام شرایط اضطراری از سوی دولت آمریکا کلیه ارائه‌دهندگان سرویس‎های اینترنتی (ISP) موتورهای جستجو و شرکتهای نرم‎افزاری که از طرف دولت آمریکا انتخاب می‎شوند موظف به همکاری فوری با وزارت امنیت داخلی هستند.»

با توجه به این نکته که اکثر شرکتهای اینترنتی در آمریکا هستند و در صورت تصویب این قانون ملزم به رعایت کردن آن خواهند بود، می‎توان گفت این قانون کنترل بی چون و چرای اینترنت را در اختیار دولت ایالات متحده قرار می‎دهد. به بیان دیگر در صورتی که وزارت امنیت داخلی ایالات متحده تشخیص بدهد، رئیس جمهوری آمریکا می‌تواند اینترنت را به طور کامل قطع کند.

پیش نویس این طرح ۱۹۷ صفحه ای را از اینجا می توانید دریافت کنید. (pdf)

این قانون از حمایت سناتورهای مشهور دیگری چون جی راکفلر هم برخوردار است. آقای راکفلر پیشتر گفته بود: «بهتر نبود اصلا اینترنت را اختراع نمی کردیم؟»

Simplified Theme by Nokia Theme transform by TowFriend | Powered by Wordpress | Aviva Web Directory
XHTML CSS RSS