زبان سیاست درست شده تا بتوان دروغ را مثل حقیقت نشان داد و جنایت را کاری قابل احترام.
این جمله از جورج اورول سرآغاز فیلمی است که وب سایت ویکی لیکز (WikiLeaks) دیروز پنج آوریل ۲۰۱۰ (شانزدهم فروردین ۱۳۸۹) منتشر کرد.
در این ویدئو تیراندازهای آمریکایی را سوار بر دو هلی کوپتر آپاچی میبینیم که در حومه بغداد دوازده غیرنظامی را میکشند و دو کودک را زخمی میکنند. دو نفر از کشته شدگان عکاس رویترز و راننده اش هستند که دوربین به دوش دارند و تیراندازهای آمریکایی به تصور این که آنها اسلحه آرپیجی حمل میکنند به سوی آنها شلیک میکنند. وب سایت بیبیسی با توجه به کیفیت بالای این ویدئوی هفده دقیقهای احتمال میدهد این ویدئو واقعی باشد، هر چند وزارت دفاع و ارتش آمریکا تا کنون درمورد آن اظهار نظر نکردهاند.
در زمان وقوع این اتفاق در دوازدهم ژوئیه ۲۰۰۷، ارتش آمریکا ادعا کرده بود تمام کشتههای این حمله نیروهای شورشی ضد عراقی بودند. حال انکه با افشای این ویدئو میبینیم نه تنها کشته شدگان شهروندان عادی هستند، بلکه هیچ فعالیت مشکوکی انجام نمیدهند و تیراندازهای آمریکایی در حالی شروع به تیراندازی میکنند که هیچ خطری آنها را تهدید نمیکند.
صرف نظر از انگیزه حمله کنندگان و شکل این حمله، گفتگوهایی که بین تیراندازان شکل میگیرد نیز هولناک است.
در دقیقه نه این ویدئو می بینیم یکی از تیراندازهای آپاچی از فرماندهنش برای شلیک به افرادی که تلاش میکنند زخمیها را در آمبولانس قرار دهند درخواست فرمان تیر میکند و پس از رد شدن درخواستش به او اصرار میکند مجوز شلیک را صادر کند. مجوزی که در نهایت صادر میشود و کمک کنندگان به مجروحان خودشان قربانی این حمله میشوند.
در دقیقه چهارده میبینیم لحظاتی پس از حمله هوایی، نیروهای زمینی آمریکایی در صحنه حاضر شدهاند. وقتی یکی از سربازان آمریکایی دو کودک زخمی شده را پیدا میکند و میخواهد آنها را به درمانگاه آمریکاییها ببرد، به او دستور میرسد بهتر است به جای این کار کودکان را به پلیس عراق تحویل دهد و بقیه کار را به آنها بسپارد.
در این حال یکی از تیراندازها در کمال خونسردی میگوید تقصیر خود عراقیها است که کودکان را به منطقه جنگی میآورند.
ببینید: YouTube: نسخه کامل ۳۹ دقیقهای از این حادثه WikiLeaks: سند طبقه بندی شده سیآیای (آژانس اطلاعاتی آمریکا) که نشان میدهد چگونه دولت آمریکا مردم فرانسه و آلمان را برای همراهی با آمریکا گمراه میکند MSNBC: مصاحبه شبکه MSNBC با یکی از بنیانگذاران ویکیلیکز درباره این ویدئو
بروز رسانی: ۸ اسفند ۱۳۹۰:
اول از همه بازدیدکنندکان عزیزی که در بحث زیر این لینک شرکت کردند و شمار نظرات را به بالای ۱۰۰۰ نظر رساندند تشکر می کنم.
اما متاسفانه به دلیل منحرف شدن بحثها و بالا رفتن تعداد نظرات حاوی فحش و ناسزا، چون وقت نظارت بر همه نظرات ارائه شده را ندارم، فعلا بخش نظردهی بسته می شود.
از همه شما تشکر و عذرخواهی می کنم.
لازم به یادآوری نیست که همچنان مشتاقانه منتظر نظرات شما پای لینکهای دیگر هستم. بروز رسانی: ۸ فروردین ۱۳۹۱:
بخش نظرات باز شد. امیدوارم نظرات دوستان حاوی ناسزا و توهین نباشد.
در حالی که کشورهای قدرتمند دنیا مدتها است راههای مختلفی را برای حل پرونده هستهای ایران ارائه میکنند، اسرائیل در تمام این سالها با جدیت فقط بر به کارگیری یک راه حل تاکید داشته: راه حل نظامی
راه حلی که تندروهای هر دو کشور ایران و اسرائیل از آن استقبال میکنند.
اما ببینیم تاریخ چه میگوید. چقدر می توان برای صحبتهای تند و تیز سران اسرائیل اعتبار قائل شد. رهبرانی که گاهی برای راضی نگه داشتن طرفداران تندرویشان چندان وعده هایشان با تواناییهایشان همسان نیست.
در سال ۱۹۸۱ زمانی که صدام حسین مشغول جنگ با همسایه شرقی اش ایران بود، اسرائیل در یک حمله ناگهانی و بدون مجوز سازمان ملل تنها رآکتور اتمی عراق را نابود کرد. رآکتور اوسیراک پیشتر و تنها یک هفته پس از آغاز جنگ، توسط نیروی هوایی ایران آسیب نه چندان جدی دیده بود، اما اسرائیل در عملیات اوپرا آن را به طور کامل از بین برد. چرا که اعتقاد داشت عراق «قصد دستیابی به سلاح هستهای دارد». این جمله برایتان جملهی آشنایی نیست؟
عملیات اورچرد (Operation Orchard) در سال ۲۰۰۷ اما پیچیده تر بود. نیروی هوایی اسرائیل در عملیاتی مخفیانه به تاسیسات هستهای سوریه حمله کرد و این تاسیسات را از بین برد. اسرائیل پس از این حمله ترجیح داد سکوت کند و سوریه هیچوقت آسیبهای ادعا شده به تاسیسات خود را نپذیرفت. تاسیساتی که برخی اعتقاد دارند ساخت کره شمالی بود.
نامهای عراق و کره شمالی که در کنار هم میآید، ناخودآگاه به یاد «محور شرارت» میافتیم. نامی که جورج بوش به این دو کشور در کنار ایران داد. شاید همین نامگذاری اسرائیل را به تشویق جمهوریخواهان برای حمله به ایران ترغیب کرد. اسنادی که بعدها منتشر شد نشان داد اسرائیل یک سال پس از حمله به تاسیسات هستهای سوریه، از دولت جورج بوش درخواست تجهیزات نظامی برای حمله به ایران را ارائه کرده بود. این درخواست اگرچه رد شد، نشان دهنده عزم جدی دولتمردان این کشور برای حمله نظامی به ایران در آن زمان بود.
جورج بوش جنگ طلب جایش را به باراک اوبامای برنده جایزه صلح نوبل داده است. اما وقتی رئیس جمهوری صبور آمریکا از ضرورت تحریم ایران نه در چند ماه آینده، که از «چند هفته پیش رو» سخن میگوید، باید پرسید اگر تحریمها نتیجه نداد چه؟
ما ایرانیان با تهدیدهای اسرائیل و تحریمهای آمریکا چندان بیگانه نیستیم. اما به آنچه که کمتر عادت داریم این است که یک روز از خواب بیدار شویم و ببینیم موشکهای اسرائیلی در سکوت قدرتهای بزرگ، تاسیسات هستهای ایران را بمباران کردهاند و رفتهاند. درست مثل همان کاری که در عراق و سوریه کردند.